نورانداختن در تاریکیها
نویسنده: مهدی عارفیان
زمان مطالعه:4 دقیقه

نورانداختن در تاریکیها
مهدی عارفیان
نورانداختن در تاریکیها
نویسنده: مهدی عارفیان
تای مطالعه:[تا چند دقیقه میتوان این مقاله را مطالعه کرد؟]4 دقیقه
شاید برای خود من هم دقیقا روشن نباشد که قصهای که تعریف میکنم از کجا شروع شده؛ اما مثل مسافری که از نیمه راه وارد داستان شده و حالا از قضا باید راوی داستانی باشد که از شانزده سال قبل آغاز شده، من هم در ورای این سطرها، داستانپرداز قصه دیگران و البته حالا قصه خودم هستم.
وقتی که وقایع اتفاقیه فقط ایده چند دانشجوی فعال بود که دوست نداشتند روزهایشان در دانشگاه فردوسی به روزمرگی بگذرد؛ احتمالا هزاران راه و ایده در ذهنهایشان گذشته و احتمالا میلیونها ثانیه فکر کردهاند که چطور راهی را بسازند که هرکس در این دانشگاه و در این گونهزیستن قدم برمیدارد؛ بتواند به شوق و به راحتی وارد آن بشود و زیست دغدغهمندانه، دانشطلبانه و آرمانگرایانه خود را ادامه بدهد. اما آنها از بین همه راهها و ایدهها؛ ذرهبین برداشتند و دقت در زوایای پنهان و نور انداختن در تاریکیهای دنیای پیرامون را انتخاب کردند؛ نگریستن به جهان، نه آنچنان که دیگران مینگرند؛ نگریستنی مبتنی بر آگاهی و عقلانیت انتقادی... .
این مسیر باشکوه که وقایع اتفاقیه را به پرافتخارترین نشریه دانشجویی کشور تبدیل کرد؛ 105 شماره پیاپی ادامه پیدا کرد. ثبات و دوامی که تا آنجا که نگارنده مطلع است؛ در بین نشریات دانشجویی کشور یکتا و بیمانند است.
پس از 105 شماره؛ تصمیم مهمی در مسیر حیات وقایع اتفاقیه گرفته شد؛ برگرداندن دوربین به زوایای داخلی!
حالا همان دانشجویان قبلی با همان نگرشها و با همان دغدغهها تصمیم گرفتند از بُعدی تازه و از منظری دیگرگونه روایتگر جهان باشند؛ من اینجای داستان بود که کمکم وارد روایت شدم و چیزهایی را دیدم که ادامه مسیر داستان را شکل دادند.
دیدم که ما تصمیم گرفتیم خودمان را بیشتر بکاویم؛ دیدم که در زمانهای که بسیاری معتقد بودند در عصر آدرنالینهای ترشح شده بر اثر محتواهای کوتاه فضاهای مجازی، جایی برای نشریهپردازی به سیاق گذشته نیست؛ آدمهایی را پیدا کردیم که نشان دادند دنیای درون بسیار بزرگتر از آن است که به خاطر یک یا چند پله پیشرفت در تکنولوژی، تحتالشعاع قرار بگیرد و فراموش شود.
اینجا بود که گاهی حتی به درون خودم نور تاباندم و دیدم تلقی من از نفرت، از کار، از نامهنوشتن، شاید برای بسیاری از مخاطبان نادیده و ناشناختهام بسیار جذابتر از تکرار یا بازخوانی نظرات فلان زن یا مرد مشهور و دانشمند این حوزه باشد؛ اصالت «من» در این مسیر پر رنگ بود و آدمهایی را دیدم که به زخمهایشان افتخار میکردند و نشریهای را دیدم که نشان داد قصد ندارد بمیرد!
در گیرودار زمانه اما همیشه چیزهای بیشتری هست که میخواهیم؛ ما حالا بهترین و ارزندهترین و پرافتخارترین نشریه دانشجویی کشور را داریم اما چیزی که در درونکاویهای وسیعمان فهمیدیم این بود که ما چیزهای بیشتری میخواهیم؛ ما میخواهیم که دروازههایی را باز کنیم که قبلا فتحنشدنی به نظر میرسیدند ولی ما نمیتوانیم از رویای فتحشان دست برداریم.
ژورنالیسم علمی و دانش باز همین دروازه فتح نشده است؛ این آدمها و شاید خود شما که به دلیلی با داستان این مسافر از نیمه راه رسیده همراه شدهاید؛ به دلیلی یا به دلایلی نمیتوانستند چشم روی تخصص و دانشی که آموختهاند یا میآموزند ببندند و بگذارند استاد فلانی و دکتر بهمانی با شبهعلم و یا غرض و مرض سیاسی و اقتصادی و رانتی و... میداندار حوزه فهم مردم و حتی غمگینانه دانشگاه شوند!
وقایع اتفاقیه در فصل جدید داستانش به دانش باز و ترجمه زبان تخصصی دانشگاه برای جامعه روی آورده است این داستان ادامه خواهد داشت و با رنگ و لعابی متفاوت چنانکه در جلد و یونیفرم طراحی این شماره میبینید؛ مسیرش را طی خواهد کرد؛ با این تفاوت که بیش از همیشه دست یاریاش را به سوی شما که همواره دلیل و خون جاری در رگهای این نشریه بودهاید دراز میکند تا با هم ادامهدهنده قصه پرافتخار و شنیدنی وقایع اتفاقیه باشیم؛ داستانی که شاید شروع یا ادامهاش برای بسیاری روشن نباشد اما هرکس به شاخههای سبز و در اهتزاز یک درخت تناور که شانه به شانه خورشید بالا رفتهاند نگاهی بیندازد؛ به عمق ریشهها و قدمت داستانهایش پی خواهد برد؛ چه آغازش را بداند و چه نداند!

مهدی عارفیان
برای خواندن مقالات بیشتر از این نویسنده ضربه بزنید.
کلیدواژهها
نظری ثبت نشده است.
